یادداشت دکتر اسماعیلی به مناسبت شهادت حضرت فاطمه(س)

135 Views

دکتر مهران اسماعیلی، عضو هیأت علمی دانشکده الهیات و ادیان به مناسبت سالروز شهادت حضرت فاطمه الزهرا (سلام‌الله‌علیها)​​​​​​​ یادداشتی به شرح زیر منتشر کرده است:

 

فاطمیه‌ها می‌آیند و می‌روند
و حقایق پوشیده می‌ماند همان گونه چهارده سده پوشیده مانده‌است
چه کسی از پول حرف زد؛ چه کسی از ملک حرف زد؛ چه کسی از قدرت حرف زد؟
آنچه که در میان نبود، حالا به ما نسبت داده‌می‌شود.
آیا حمله به حریم خانه‌ام مایه اعتراض من است؟ آیا در گوشه نشاندن همسرم مرا خشمگین کرده است؟
آیا به حاشیه راندن ما موجب اعتراض است؟
ما که دو روزی بیشتر در این زمانه نخواهیم زیست.
ممکن است گمان شود در پی تنعم بودیم؛ یا از حق خود در ارث و آبرو شکوه می‌کردیم؛ یا از مرگ بهترین عزیزانمان در اندوه جا کرده‌بودیم

اما کسی نمی‌گوید پدر من در پی نجات آمده‌بود؛ او منجی موعود بود
یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان در انتظار او ماندند تا ببینند چه برنامه‌ای برای نجات ارائه می‌کند
شخص او، چه اهمیتی داشت؟ برنامه‌اش بود که می‌توانست نجات را به ارمغان بیاورد.
اگر گریه می‌کنم؛ اگر دلگیرم،
همه به آن خاطر است که آن مسیری که باز شد تا این اتفاق بیفتد، بسته نشود؛ امتداد پیدا کند
به‌زودی مسیر نجات روانی خود را از دست داد تا جویندگان نجات همچنان در مسیرهای ناهموار بر زمین بخورند و دوباره بر جای بایستند
نجات مقرر شده بود که سازمان یابد؛ بستری فراگیر شود و ناخودآگاه افراد را در آغوش گیرد
حداقل زمینه آن برای همگان فراهم شود
اما قدرت و ثروت همواره اموری رقابت انگیز بودند و گمان شده بود که این بار بنی هاشم و آل محمد می‌خواهند آن را به چنگ آورند
گرچه این‌طور نبود؛ چه باور کنند و چه باور نکنند
 و همچنان پروژه نجات امری ناتمام باقی می‌ماند و نهادینه نشده
تاریخ و روزها همچنان می‌آیند و می‌روند و منتظران همچنان در پی نجات، مسیرهایی سخت و دشوار، متعدد و متفرق را می‌پیمایند
تا آنکه آن موعود فرا برسد
من برای آن روزها نیایش می‌کنم، من برای نجات دعا می‌کنم؛ نه آن نجاتی که دیگران به‌گونه‌ای تفسیر کردند تا بقیه هفتاد و یک ملت از آن بی بهره به‌مانند
بلکه برای آن نجاتی که همه را فرا بگیرد
اما کسی چه می‌داند در آن روز نجات، زمانه چگونه خواهد شد

اگر گریه بر بردن خلخال زینتی از پای دخترکی یهودی مجاز باشد، گریه برای تغییر مسیر نجات و به تنگنا افتادن آن البته روا تر است
منم فاطمه؛ غصه‌دار بشریت