یادداشت دکتر سلطانی به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی

11146 Views

دکتر اسحاق سلطانی، عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه شهید بهشتی به مناسبت سالگرد پیروز انقلاب اسلامی، یادداشتی با عنوان «انقلابی به وسعت انسانیت، بررسی اجمالی یکی از وجوه منحصربفرد انقلاب اسلامی مردم ایران» منتشر کرده است که در ادامه می‌خوانید:

بسم الله الرحمن الرحیم

انقلابی به وسعت انسانیت

بررسی اجمالی یکی از وجوه منحصربفرد انقلاب اسلامی مردم ایران

انقلاب اسلامی مردم سرافراز ایران نه تنها در عرصه‌ی جامعه و سیاست و منطقه، بلکه در عرصه نظریه‌پردازی حوزه انقلاب نیز تحولات شگرفی پدید آورد. علت این امر را می‌توان در مقایسه شرایط و زمینه‌های وقوع انقلاب اسلامی با سایر انقلاب‌ها جستجو کرد. وقتی به بررسی زمینه‌ها در انقلاب‌های دوران سازی مانند انقلاب فرانسه و روسیه می‌نگریم به وضوح در می‌یابیم عمده شرایطی که در فرانسه و روسیه زمینه تحقق انقلاب را فراهم می‌آورد در انقلاب ایران فراهم نبوده است. ولی با این وجود انقلاب اسلامی را مردم ایران رقم می‌زنند. از این رو برای بسیاری از اندیشمندان انقلاب و همچنین سازمان‌های اطلاعاتی غربی وقوع انقلاب در ایران امری غیرقابل پیشبینی بوده و ابرقدرت‌های مادی روزگار خیلی دیر به واقعیت آنچه در ایران در حال وقوع است التفات یافتند.

از جهت شرایط اقتصادی فرانسه و روسیه نزدیک به انقلاب شرایط حاکی از ورشکستگی و فروپاشی اقتصادی رژیهم‌های حاکم طی چندین سال منتهی به انقلاب است. ساختار اقتصادی نابود شده است و مردم عموماً دغدغه و نگرانی شدید بابت اموری همچون نان دارند. قحطی‌های متوالی، نبود نان، غارت نانوایی ها و شورش برای دستیابی به نان جهت زنده ماندن از خواسته‌های اصلی مردم بینوا بوده است. حال آنکه وقتی شرایط اقتصادی ایران در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی را می‌بینیم شرایط قابل مقایسه با انقلاب‌های روسیه و فرانسه نبوده است. حتماً ناکارآمدی اقتصادی به صورت گسترده وجود دارد، حتماً فسادهای اقتصادی بزرگ سازمان یافته و خانوادگی و تورم‌های بالا وجود دارد اما قحطی گسترده و نبود کالا را شاهد نیستیم. حکومت پهلوی به واسطه درآمدهای سرشار نفتی و حمایت‌های بین المللی ولو به بهای نابودی اقتصاد و کشاورزی کشور، اجازه بروز قحطی و ایجاد درماندگی گسترده و مداوم، مانند وضعیت کارگران و کشاورزان در انقلاب‌های فرانسه و روسیه، را نمی‌دهد. لذا از این جهت می‌توان گفت وضعیت ایران برای وقوع انقلاب شباهتی به انقلاب‌های روسیه و فرانسه ندارد.

به صورت مشخص هرچند طرح‌های مانند اصلاحات ارضی باعث شده تا کشوری که صادر کننده محصولات کشاورزی بوده است دچار مشکلات جدی در تأمین مایحتاج اولیه خود شده و نیاز واردات محصولات کشاورزی دائماً افزایش می‌یابد. اما حمایت‌های بین المللی باعث می‌شود تا نیازهای داخل به واسطه درآمدهای نفتی تأمین شود. این در صورتی است که در انقلاب‌های فرانسه و روسیه حمایتی از رژیم حاکم صورت نگرفته و بعضاً پشتیبانی‌هایی نیز از انقلابیون صورت می‌گیرد. حال آنکه در ایران حکومت پهلوی مورد حمایت‌های گسترده منطقه‌ای و بین المللی بوده و حرکت مردم انقلابی ایران به هیچ وجه مورد حمایت و پشتیبانی خارجی نبوده است.

وقتی به جهت شرایط نظامی نیز به مقایسه ایران با فرانسه و روسیه در شرایط انقلاب می‌پردازیم عدم تناسب زمینه‌های ایران برای وقوع انقلاب آشکارتر می‌شود.  قوای نظامی فرانسه به دلیل حضور در جنگ‌های پیاپی و طولانی دچار فرسودگی و فروپاشی درونی شده بودند و لذا آن رژیم‌ها نیروی پشتیبان خود را به خاطر شکست‌های متوالی و همچنین فشار زیاد بر نیروی نظامی از دست داده بودند. در روسیه عده زیادی از نیروهای نظامی به دلیل شکست‌های متعدد در جنبه‌های مختلف جنگ جهانی اول و دادن تلفات متعدد، نگرشی منفی نسبت به نظام سیاسی پیدا کرده و آن را مسئول وضعیت نابسمان خود می‌دانند.  اما ایران به لحاظ ادوات و تجهیزات نظامی در سال‌های منتهی به انقلاب اسلامی در حال اوج گیری و تقویت گسترده بود. وضعیت معیشتی نظامیان به خاطر توجه ویژه شاه به آنها مساعد بود. ایران نیز در آن دوران در هیچ جنگ گسترده‌ای حضور نداشت که بخواهد موجب تضعیف ارتش شود. یعنی زمنیه ابتدایی در میان آنها برای مقابله با رژیم پهلوی وجود ندارد.

چنین نکاتی نشان می‌دهد به لحاظ شرایطی که معمولاً برای وقوع انقلاب‌ها ضروری به نظر می‌رسند، ایران کشوری در آستانه انقلاب به حساب نمی‌آید. اما با این وجود در آن انقلاب رخ داد. به راستی آن عاملی که باعث می‌شد تا ایران در آستانه تحولی متعالی قرار داشته باشد، ولی این امر از دید تحلیلگران پنهان ماند، چیست؟

به نظر میرسد عدم شناخت هویت اسلامی ایرانی مردم بزرگ ایران عاملی بود که درک تحلیلگران را از انقلاب ایران مخدوش می‌کرد. تلاش‌های گسترده رژیم پهلوی در لایه فرهنگ و مقابله همه جانبه با ارزش‌های اسلامی ایرانی، که سازنده مهمترین عناصر هویتی ملت ایران بود، و تبلیغ گسترده وجوه دانی فرهنگ مادی جهت تحول فرهنگی در ایران، سبب می‌شد تا مردم شرایط را تاب نیاورده و سودای تحول در شرایط و ایجاد بستری مناسب جهت حفاظت از ارزش‌های خود را در سر داشته باشند. وقایعی که در موقعیت‌هایی همچون جشن‌ هنر شیراز، جشن‌های 2500 ساله، تأسیس باشگاه‌های جوانان و وقایع زمینه ساز قیام 19 دی رخ می‌داد به خوبی بیانگر این تعارضات بودند.

هجوم به بنیان‌های هویتی پایدار مردم ایران باعث می‌شد تا این انقلاب به یک قشر یا طبقه خاص و یا محدود به یک منطقه جغرافیایی خاص نباشد. پراکنندگی شهدای انقلاب اسلامی به صورتی است که تمامی استان‌ها را شامل شده و حتی روستاهای دورافتاده شهرهای حاشیه‌ای را نیز در بر می‌گیرد. آنچه که موجب اتصال و یکدست شدن اقشار مختلف در انقلاب می‌شد، همان فرهنگ و هویت انسان ایرانی است که در آن عناصر دینی و آداب و رسوم و سنن ایرانی به آمیختگی متعادل رسیده بودند.

 در حقیقت، انقلاب اسلامی خود مهمترین مظهر مردم‌سالاری دینی در سراسر تاریخ است. انقلاب اسلامی جایگاهی است در تاریخ که هویت جمعی انسانی در مقابل وجوه دانی انسان مادی ایستاده و رساترین فریاد را جهت بازگشت به خویشتن حقیقی خود، یعنی فطرت انسانی خویش، سر می‌دهد. جایی که انسان مسلمان ایرانی در برابر ایدئولوژی‌های مادی دارای سلطه قد علم کرده و بازگشت به انسانیت را ندا می‌دهد. انقلاب اسلامی فریادی است بر آمده از حقیقت وجودی انسان که جامعه ایرانی به واسطه انذارها و تنبهات امام حکیم خود به آن خودآگاه شده و قصد دارد به این وسیله فرآیند جدایی از خویشتن، که توسط رژیم پهلوی پیگیری می‌شد را قطع کند. از این رو می‌توان انقلاب اسلامی ایران را تفسیر عینی ابیات مشهور مولوی به حساب آورد:

بشنو از نی چون حکایت می‌کند       از جدایی‌ها شکایت می‌کند

کــز نیستــان تا مــــرا ببریده‌انـــد         از نفیرم مرد و زن نالیده‌اند

برای درک عمیق‌تر این ندای انسانیت می‌بایست سعی در فهم عمیق منادی آن یعنی امام خمینی رحمت الله علیه داشت. فقیه، اصولی، فیلسوف، عارف، سیاستمدار و در یک کلام امامی که با شناخت دقیق اقتضائات زمان و مکان در دوره‌ای از تاریخ، انسانی را تربیت می‌کنند که برای انسانیت، که خود چیزی جز هویت روحانی و الهی افراد نیست، حاضر به بزرگترین رشادت‌ها می‌شود. لذا بر این اساس می‌توان امام را همان رهبری دانست که در سیر مراتب الهی می‌بایست در کنار خلق قرار گرفته و همراه با آنان حال سیر جمعی جامعه به سوی حق را محقق کنند. در واقع تمام چیزی که حضرت امام ما را به آن می‌خواند شناخت حق، ایستادن در کنار حق، تلاش برای تحقق حق و در نهایت به این وسیله سیر به سوی حق است.