یادداشت دکتر کامیار عبدری:
نوروز از دیدگاه باستان شناسی
35591 بازدید
نوروز از دیدگاه باستان شناسی
کامیار عبدی
گروه باستان شناسی، دانشگاه شهید بهشتی
ایرانیان آغازین که در نیمۀ هزارۀ دوم ق.م از آسیای مرکزی وارد فلات ایران شدند به احتمال زیاد به شکلی باستانی از زرتشتیگرایی اعتقاد داشتند که با تقویم خرده اوستایی آشنا بود و از دیدگاه آنان پایان زمستان و سرمای هوا و روزهای تاریک آن و آغاز بهار و گرمای روزافرون و روزهای طولانی ترش رویدادی خجسته بود. احتمالاً در همین زمان بود که آیین مهم فروردینگان برگزار می شد که مردم روان درگذشتگانشان را ارج می نهادند. تصور کنید هنگامی که همین مردم به غرب و جنوب غربی ایران فرا آمدند، با مردمان یکجانشین بومی آن صفحات، بویژه همسایگان غربی آنان در سرزمین میانرودان (عراق باستان)، رودررو شدند که آنان نیز از قضا آیینی دیرینه (به نام آکیتو) داشتند که در اوایل ماه نیسان بابلی (اوایل بهار) آغاز می شد.
همین تقویم ایرانی– بابلی است که در سنگ نبشتۀ داریوش بزرگ در بیستون آمده است و از آشنایی کاتبان ایرانی با هر دو تقویم حکایت می کند. در زمان کمبوجیه یا داریوش است که دبیران ایرانی با رویت تقویم 365 روزۀ مصری و با محاسبات دقیق تر پنج روز به تقویم خرده اوستایی افزودند و تقویم دقیق تری را با 365 روز تدوین کردند.
بدین ترتیب، تا اواسط دورۀ هخامنشی تقویم ایرانی تدوین شده بود که آغاز آن در اوایل بهار بود، اما چه شد که نوروز برای آغاز سال نو برگزیده شد. مدتها پیش از آن که ایرانیان به ایران گام نهند، منجمان بابلی اعتدال بهاری و اعتدال پائیزی را مشاهده و ثبت کرده بودند. در نیمکرۀ شمالی که ایران و میانرودان در آن قرار دارند، اعتدال بهاری به لحظهای گفته میشود که خورشید از دید ناظر زمینی از صفحۀ استوای سماوی میگذرد و حرکت خود را به سمت شمال آسمان در پیش میگیرد. چه زمانی بهتر از این برای تعیین تحویل سال.
بدین ترتیب بود که تا دورۀ هخامنشی تمام ملزومات گاهنگاشتی نوروز فراهم آمده بود. اما از نظر باستان شناسی مدرکی نداریم که هخامنشیان نوروز را جشن میگرفتند. دربارۀ ارتباط نوروز و تخت جمشید فراوان نظریهپردازی شده، اما تردید نیز بسیار است. با توجه به این که دربار هخامنشی طی فصول بین پایتختهای چهارگانۀ شاهنشاهی در حرکت بوده (زمستان در شوش، بهار در بابل، تابستان در هگمتانه و پاییز در تخت جمشید) بیشتر چنین به نظر میرسد که شاید تخت جمشید با جشن مهرگان ارتباطی داشته و دربار شاهنشاهی اوایل بهار را در بابل میگذراند تا شاهنشاه هخامنشی در مراسم سال نوی بابلی شرکت کند.
کهنترین مدرک مکتوب دربارۀ برگزاری مراسم عید نوروز در داستان ویس و رامین آمده است. منظومۀ ویس و رامین از شاهکارهای ادب فارسی و سرودۀ فخرالدین اسعد گرگانی شاعر قرن پنجم هجری است. منتهی پژوهشهای تاریخی و زبانشناختی حاکی از آن است که ویس و رامین یک داستان شفاهی از دورۀ اشکانی است که از نسخۀ فارسی میانه به قرون میانۀ اسلامی منتقل و به کوشش گرگانی به نظم درآمده و ثبت شده است. سرنخی که در ویس و رامین دربارۀ نوروز آمده و آن را به دورۀ اشکانی ربط میدهد مراسمی است که منظومه با آن آغاز میشود. در این مراسم که "بهارجشن" خوانده شده شاهنشاه اشکانی و شهربهای او به جشن و سرور در فضای باز بهاری مشغولند. پاره ای از مراسمی که در بهارجشن از آنها نام برده شده بعدها در اثری مربوط به دورۀ ساسانی موسوم به نیرنگستان آمده که برخی با باورها و آیینهای نوروزی ارتباط دارند.
به نظر میرسد که تا اواخر دورۀ ساسانی نوروز چنان با فرهنگ ایرانی آمیخته شده بود که با وجود تغییر مذهب ایرانیان از زرتشتیگری به اسلام برگزاری مراسم عید نوروز در ایران اسلامی ادامه یافت. علاوه بر نوروز، مهرگان نیز از سوی ایرانیان جشن گرفته می شد و اعراب فاتح بر این دو جشن مالیاتی وضع کرده بودند، منتهی با روی کارآمدن سلسلههای ایرانی تبار چون طاهریان، صفاریان و سامانیان، در راستای تقویت و ترغیب فرهنگ ایرانی این دو مناسبت از سوی حکومت ترویج یافتند و در کنار اعیاد مذهبی، مانند عید فطر و عید قربان، جشن گرفته می شدند.
میتوانید این مطلب را با دیگران به اشتراک بگذارید: