صفحه اصلی
و سلام بر او آن روز كه تولد يافت، و آن روز كه مي‏ميرد، و آن روز كه زنده و برانگيخته مي‏شود
  • 404955 بازدید

و سلام بر او 
آن روز كه تولد يافت، 
و آن روز كه مي‏ميرد، 
و آن روز كه زنده و برانگيخته مي‏شود1


امیرحسین کاروین
زمان مطالعه 12 دقیقه

 

 

 


"تکلیف زندگی روشن نیست،چرا که تکلیف تاریکی، تکلیف مرگ روشن نیست."

«هیچ چیز مثل مرگ تازه نیست»
 گروس عبدالملکیان

زیست‌شناسان فرگشتی مرگ‌آگاهی و میل به بقا را محرک جریان تکامل می‌بینند و تا آنجا پیش می‌روند که دین، فرهنگ، غایت‌مندی و به طور کلی هر نوع معنایی را مفهومی زمینی و زاییده‌ی اندیشه‌ی مرگ می‌‌بینند. اندیشه‌ی مرگ آنچنان بنیادین است که حتی حیوانات را وادار می‌کند آشکارا به آن واکنش دهند. فیل‌ها نمود خوبی از این موضوع‌اند که آیین خاصی از سوگواری را برای مردگان خویش ترتیب می‌دهند.2
اروین یالوم نیز در کتاب "روان‌درمانی اگزیستانسیال" اندیشه‌ی مرگ را اصلی‌ترین اضطراب وجودی انسان معرفی می‌کند که عامل بنیادین اتحاد انسان‌ها و شکل‌گیری اولین تجمعات انسانی است. او معتقد است اگرچه مرگ آدمی را نابود می‌کند، اندیشه‌ی مرگ نجاتش می‌دهد.3
 


 

اضطراب مرگ از بدو تولد همراه ما است.گرسنگی، تشنگی، میل به محبت یا محافظت همه جلوه‌های دیگری از این خدای یگانه بشریت هستند. اندیشه‌ی مرگ با فقدان گره خورده و فقدان خبر از تغییر اوضاع حاکم می‌دهد. انسان آنچنان به نظم موجود خو می‌گیرد که بی‌اختیار در برابر هر تغییری مقاومت می‌کند.
از سنگ‌نگاره‌های کشورگشایان بزرگ تا دیوارنگاره‌های غارنشینان، از گیم آف ترونز تا حماسه گیل‌گمش یک به یک دغدغه‌ی مرگ، این فقدان بزرگ را دارند.گیل‌گمش در حالی که نظاره‌گر مرگ دوستش انکیدو است،خوب می‌داند که بازگشت دوباره‌ای در کار نیست و او نیز دیر یا زود مرگ را درک خواهد کرد:
  "این چه خوابی‌ست که بر تو چیره شده؟ در ظلمت فرورفته‌ای و صدای مرا نمی‌شنوی. آن‌گه که بمیرم، من نیز مانند تو نخواهم شد، انکیدو؟ اندوه به قلبم راه می‌یابد، می‌ترسم از مرگ."
 


ما نه تنها در اصل مردن با هم برابریم،که در جهل به کیفیت آن هم با یکدیگر برابریم. دن براون نویسنده‌ی آمریکایی معتقد است "ما از چیزهایی می‌ترسیم که نمی‌توانیم درکشان کنیم." روزگاری رعد و برق و طوفان و سیل پدیده‌های ناشناخته‌ای بودند که برای تسلی خاطر از آن‌ها به ژوپیتر و آناهیتا و امثالهم پناه می‌بردیم اما رفته‌رفته رفع جهل، موجب عزل خدایان شد. مرگ اما چندین هزاره است که همچنان برای ما ناشناخته مانده و انبوه پاسخ‌های مکتب‌های فکری نتوانسته این اضطراب را به کلی برطرف کند. چه بسا که بسیاری از آن‌ها ترجیح دادند به جای حذف این اضطراب، آن را در آغوش بکشند.
قرآن کریم هم در آیه 66 احزاب قیامت –که اساس اندیشه مرگ در اسلام است.- را از اسرار خفیه الهی می‌داند که جز خدا هیچکس از زمان یا وقوع آن اطلاع ندارد، حتی انبیای الهی که برترین بندگان هستند.
حضرت علی(ع) نیز در خطبه‌ی 149 نهج‌البلاغه بیش از پیش بر ناشناخته بودن مرگ حتی برای معصومین تأکید می‌کنند.
"هر که از مرگ بگریزد، در همین فرارش با مرگ روبه رو خواهد شد؛ چراکه اجل در کمین جان است و سرانجام گریزها، هم آغوشی با آن است. وه! که چه روزگارانی در پی گشودن راز مرگ بودم! اما خواست خدا این بود که این اسرار همچنان فاش نشوند! هیهات! چه دانشی است سر به مهر!"
اما مرگ‌اندیشی در اسلام به صرف ناشناخته‌بودن آن خلاصه نمی‌شود. مرگ پلی است به سوی سرزمین معرفت که نه تنها حقیقت خود مرگ را روشن می‌کند که تکلیف سایر ناشناخته‌ها را هم تعیین می‌کند. النَّاسِ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا.
 


نه تنها فرهنگ اسلامی که سایر فرهنگ‌ها نیز به هنگام تحولات اجتماعی در معنای مرگ تصرف می‌کنند و به صرف موقعیت از دل آن فداکاری،شهادت، هاراگیری (1)، پرایوپاوسا (2) و... را استخراج می‌کنند.
گر بداند لذت جان باختن در راه عشق                               هیچ عاقل زنده نگذارد به عالم خویش را
عشق داند تا چه آسایش بود در ترک جان                             ذوق این معنی نباشد عقل دوراندیش را
((قاآنی))
باید توجه داشت که این نمونه‌ها استثنایی بر خلاف میل طبیعی انسان به بقا نیست و موجب بطلان نظریه‌ی گفته شده نمی‌شود بلکه باید این‌ها را در مقیاسی کلی‌تر و با دیدی جامع‌تر بررسی کرد. امام سجاد، از امام حسین نقل فرموده: مرگ، جز پلی نیست که شما را از ترس و سختی به سوی بهشت گسترده و نعمت جاوید، عبور می‌دهد. پس کدام یک از شما ناخوش دارد که از زندان به کاخ منتقل شود؟!4
مرگ و سوگواری در دنیای ما دو روی یک سکه‌اند که تصور یکی از آنها بدون دیگری دشوار به نظر می‌آید. بشر از زمانی که خودش را درک کرده،سوگواری را هم درک نموده.سوگواری واکنشی است به احساس فقدان که در طول تاریخ با مذاهب و معانی مختلف جمع شده و شکل‌های گوناگونی را به خود گرفته‌است. سوگواری می‌تواند در راستای آمرزش مردگان، شفاعت‌طلبی، استغاثه و یا حتی تبریک ورود به جهان بالاتر صورت گیرد.
سوگورای در ایران همچنان تا حدودی تشریفاتی‌تر و جدی‌تر از سایر نقاط دنیا برگزار می‌شود. غربی‌ها –در معنای فرهنگی- بسیاری از رسوم عزاداری خود را فراموش کرده یا کنار گذاشته‌اند اما هنوز پایبندی جدی به آیین‌های بدرقه‌ی مردگان یا زنده نگه داشتن نام آنان در میان ایرانیان مشاهده می‌شود. همچنان که مراسم‌های مختلف سوم و هفتم و چهلم و سالگرد و همچنین رسومی که برای تسلی خاطر بازماندگان انجام می‌شود، کمابیش به قوت خویش باقی مانده‌اند.
 


 

سوگواری به طور خاص در محرم هم که با نام ”عزاداری" شناخته می‌شود طبیعتاً با جدیت بیشتری برگزار می‌‌گردد. پیشینه‌ی عزاداری در محرم را باید در همان ابتدای وقوع رخداد عاشورا دانست(از روایت‌های سوگواری حضرت فاطمه و نبی اسلام قبل از عاشورا، به علت فردی بودن آن‌ها صرف نظر می‌شود.)که سنگ‌بنای شکل‌گیری اولین آیین‌های محرم را بنا نهاد.
باید از خطابه‌های حضرت زینب و امام سجاد در شام و کوفه گفت که نیای خطابه‌های امروز مساجد هستند و همینطور به ترانه‌های سوزناک مادران و دخترانی اشاره کرد که بعدها دهان به دهان محبین اهل بیت چرخیدند و به شکل آیین روضه‌خوانی تکامل یافتند. حتی راهپیمایی سالانه اربعین نیز از زیارت جابر بن عبدالله انصاری چهل روز بعد از شهادت امام ریشه گرفته‌است.5


‌ 

 با گسترش فرهنگ عاشورایی در میان ملت‌های مختلفی که در قلمرو اسلام زندگی می‌کردند بر حجم این آیین‌ها افزوده شد و هر منطقه با حفظ آیین‌های اصلی‌‌، آیین‌‌های فرعی را هم به تناسب بر آن افزودند.
برای نمونه در ایران تأثیری که آیین سوگ سیاوش بر عزاداری‌های محرم گذاشته غیرقابل انکار است.6 نخل‌گردانی و تعزیه‌خوانی هر دو بخشی از آیین‌های مرتبط با سوگ سیاوش بوده‌اند که به تدریج راه خود را در این واقعه پیدا کرده‌اند،گویی که از اول متعلق به عاشورا بوده‌اند. تعزیه به عنوان اصیل‌ترین هنر نمایشی ایرانی محدود به واقعه‌ی عاشورا نماند و به خیمه‌سوزان و تعزیه‌ی دوطفلان و امثالهم گسترش یافت.تعزیه همواره آمیخته با شعر است و فقط توسط مردان انجام می‌شود. گزارش‌های معدودی از گروه‌های زنانه‌ی تعزیه در عصر قاجار که محدود به محارم بوده‌اند موجود است اما از گسترش و پراکندگی آن‌ها اطلاعی در دست نیست.7
و یا علم‌های عزاداری که امروزه به طور گسترده در کوچه و خیابان استفاده می‌شوند‌، آمیخته با نمادهای هنر شرقی خصوصاً هندی(آریایی) هستند. طاووس،اژدها، طوطی،شیر‌، فانوس همه نماد‌هایی هستند که بیش از آنکه در هنر اسلامی جایگاهی داشته‌باشند، به عنوان شناسنامه‌ی هنر شرقی شناخته می‌شوند. باید اضافه کرد که بنا به فتاوای فقهای نخستین اصولاً ساخت تماثیل حیوانات به کلی حرام بوده‌است چه برسد به اینکه از آن‌ها در مراسمات مذهبی هم استفاده شود.8
 


خره‌مالی(گل‌مالی)،سقایی، پیرغلامی، شام غریبان، دمامه‌زنی‌،کرب‌زنی، پرچم‌داری و... از خرده‌فرهنگ‌ها، القاب و رسوم محلی هستند که در جای‌جای ایران گسترش یافتند و به تدریج بعد عاشورایی آن‌ها بر بعد محلی‌شان غلبه یافته‌است.
باید اشاره‌کرد که این نقل و انتقال پدیده‌ها به صورت منفعلانه نبوده، بلکه با هر جابجایی معنای جدیدی ساخته و اضافه می‌شده‌است .برای نمونه طاووس به کار رفته در علم‌ها را امروزه به عنوان نمادی از حدیث ((المهدی طاووس اهل الجنه)) می‌دانیم و یا دمامه را که از سازهای کلاسیک مناطق عرب‌نشین است به علت آهنگ محزون و در عین حال حماسی خویش متناسب با واقعه‌ی کربلا به حساب می‌آوریم.
اما مهمترین سؤالی که بایستی به آن پاسخ داده شود در رمز و راز ماندگاری محرم است. مردان و زنان بیشماری در طول تاریخ کشته شده‌اند که نقلشان تا مدت‌ها در اشعار و ترانه‌ها و یاد مردم می‌پیچید اما یاد هیچکدام از آن‌ها به اندازه‌ی عاشورا نتوانسته‌است در دل سده‌های متمادی زیست کنند.
شاید مهم‌ترین عامل این ماندگاری را باید در توجه امامان شیعه به موقعیت خویش دانست. با آن که ائمه و دوستدارانشان در اقلیت بوده‌اند اما هیچ گاه به دنبال به دست آوردن قدرت گسترده‌ی سیاسی و نظامی نبوده‌اند. از این رو بر اهمیت مبارزه‌ی فرهنگی از طریق توده‌ی مردم و همچنین تربیت شاگردان تأکید داشته‌اند.
با ظهور تشیع، ایرانیان بسیاری به این مذهب نوپا علاقه‌مند شدند. عبدالحسین زرین‌کوب در کتاب ((جست‌و‌جو در تصوف)) صوفی‌گری –در معنای عام، نه صرفاً عرفان- را پاسخی آریایی به دین اسلام که نه در جهت حذف آن بلکه در راستای بومی‌سازی آن صورت گرفت می‌داند.9
با مهاجرت امام‌زادگان و سادات به شهرهای ایران بزرگ این همزیستی بیشتر قوت یافت. مذهب شیعه باید تبدیل به آیینی می‌شد که سرتاسر مبارزه است تا هم از اقلیت علوی و هم از اقلیت ایرانی دفاع کند.
این مذهب اقلیت برای اینکه حیات خود را در برابر سایرین حفظ کند طبیعتاٌ باید بر برخی مفاهیم اسلامی مانند تقیه(مخفی کردن حق از دیگران و یا اظهار خلاف آن، برای در امان ماندن از شرّ دشمنان و یا به جهت مصلحتی که ارزشش بیشتر از اظهار حق باشد)10، امر به معروف، حفظ شعائر و امثالهم بیش از سایرین تأکید می‌کرد.
عاشورا و انتظار هر دو از ستون‌های جریان تشیع است که یکی خبر از گذشته‌ای خونین و دیگری خبر از آینده‌ای روشن می‌دهد.در جهان‌بینی شیعه این دو اتفاق از هم جدا نیستند و در امتداد هم رخ می‌دهند یا به بیان دیگری اولی زمینه‌ساز دومی است. از یک سو فرهنگ انتظار بر دوش منتظران کنشگری ساخته می‌شود که خودشان باید قبل از هرچیز موانع ظهور منجی‌شان را رفع کنند و از سوی دیگر این گذشته خونین و ترس از تکرار آن، اتحاد نسبی را بین گروه‌های شیعی ایجاد می‌کند که اسلوب آن را از خود قیام عاشورا آموخته‌اند.11
 


 

فرهنگ عاشورا و عزاداری به نوعی قرار است سند مظلومیت شیعه در برابر اکثریت مخالفانش باشد که می‌خواهد همزمان که ستم‌گری مخالفینش را به رخ می‌کشد و سپری از تظلم و ترحم برای خویش می‌سازد، روحیه حق‌طلبی و سلحشوری را نیز در میان گروه‌های خودی برای آینده، زنده نگه دارد. همچنان که در آن سخن معروف از امام خمینی نقل شده است :
"ما باید حافظ این سنت‌های اسلامی، حافظ این دستجات مبارک اسلامی که در عاشورا، در محرم و صفر، در مواقع مقتضی به راه می افتند، [باشیم؛] تأکید کنیم که بیشتر دنبالش باشند. محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است."12
حتی احادیث اغراق‌آمیزی را که گاه درباره فضیلت گریه بر امام حسین ذکر می‌شود را بهتر است در تبیین همین مفهوم بالا بدانیم.همانطور که حدیث امام صادق(ع) نیز تلویحاً در تأیید این موضوع است.
  هرگونه بی تابی (یا گریه با صدای بلند) و گریه مکروه است مگر برای حسین.13 
استثنا کردن گریه بر مصیبت امام حسین از حکم کلی مکروهیت گریستن نشان می‌دهد که هدف دیگری جز یک سوگواری تشریفاتی مد نظر امام بوده است.
در مجموع باید گفت عزاداری‌های حسینی صرفاً با هدف سوگواری و یا یک فستیوال مذهبی ایجاد نشده‌اند بلکه بنا بر آن بوده است که به عنوان یک مبارزه مؤثر اما نرم و مسالمت‌آمیز، نسل به نسل بین محبین اهل بیت جریان یابد. مبارزه‌ای که در عین حق‌طلبی و ستم‌ستیزی ‌توانسته پیامی جهانی ایجاد کند که حتی گروه‌های مختلف مسیحی،اهل تسنن و ارامنه را به خود جذب نماید.
از مهم‌ترین مزیت‌های فرهنگ عاشورا نسبت به موارد مشابه سادگی کلام است که از دل بستر جامعه برمی‌خیزد. روحانیون و مبلغان مذهبی شیعه به طور سنتی در شهرها زندگی می‌کردند و مساجد را مرکز فعالیت‌های خویش قرار می‌دادند. سابقاً مساجد علاوه بر نقش مذهبی خودشان در امور اجتماعی و اقتصادی هم به طور فعال مداخله می‌کردند و این همنوایی بازار و مسجد در افزایش نفوذ کلام ایشان و پیشبرد اهداف مذهبی در میان توده‌ی مردم مؤثر بود، این تأثیر در ماه محرم یا ماه رمضان که هنگام اوج گردهمایی شیعیان در مساجد ایرانی بود به نهایت خود می‌رسید و روحانیون می‌توانستند از این طریق دوباره بر مفاهیمی که بنیان و هدف از ظهور تشیع را جلوه‌گر می‌ساخت، تأکید کنند.


منابع
1.    سوره مریم آیه 15
2.    مستند "روابط جنسی، مرگ و معنای زندگی"
3.    گزیده‌ای از فصل اول کتاب "روان‌درمانی اگزیستانسیال" نوشته اروین یالوم
4.    دانشنامه امام حسين عليه السلام، ج‏13، ص: 133
5.    مجله فرهنگ زیارت دیماه سال 1392 شماره 19 و 20 جابر بن عبدالله انصاری، اولین زائر اربعین حسینی
6.    چگونه آیین‌های عزاداری حسینی از کشته‌شدن سیاوش تاثیر می‌گیرد؟ خبرگزاری ایبنا
7.    ماه محرم و تعزیه های زنانه در زمان قاجار – خبرگزاری راه موفقیت
8.    بخش مکاسب حرام از کتاب شرح اللمعه الدمشقیه
9.    مجله  پگاه حوزه  دهم آبان 1382، شماره 107 عرفان گرایی آریایی
10.    تقیه ویکی فقه
11.    مجله  انتظار (انتظار موعود)  بهار 1381، شماره 3 عاشورا و انتظار
12.    صحیفه امام؛ ج 15، ص 333
13.    شیخ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة (آل البیت)، ج۳، ص۲۸۲ 

 

[1]  نوعی خودکشی مرسوم میان سامورایی های ژاپنی

[2]  نوعی خودکشی مرسوم در میان هندوان

افزودن نظرات