من را با تقـواي خودت سعادتمنـد گـردان
و با مركب نافرمانيات به وادي شقاوت و بدبختيام مكشـان
در قضايت خيـــرم را بخـــواه
و قدرت بركاتت را بر من فروريز
تا آنجا كه تأخير را در تعجيلهاي تو و تعجيل را در تأخيرهاي تو نپسندم.
آنچه را كه پيش ميانــدازي دلم هــواي تاخيرش را نكند
و آنچه را كه بازپس مينهــي من را به شكوه و گلايه نكشانـد.
مرا از سيطره ذلتبار نفس نجات ده و پيش از آنكه خاك گور، بر اندامم بنشيند از شك و شرك، رهاييام بخش
...خداي من!
چگونه نااميد باشم، در حالي كه تو اميد مني!
چگونه سستي بگيرم، چگونه خواري پذيرم كه تو تكيهگاه مني!
اي آنكه با كمال زيبايي و نورانيت خويش، آنچنان تجلي كردهاي كه عظمتت بر تمامي ما سايه افكنده....
يا رب! يا رب! يا رب