به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، سعدی چهرهای جهانی است و جايگاه وی در ميان جامعهشناسان، سياستمداران و حتی مردم عادی جايگاهی والا و ستودنی است. ادب ایرانی به خاطر غور غنایش عالمان زیادی را در اقصی نقاط جهان مفتون خود ساخته است و در میان شاعران ایرانی سعدی نخستین شاعری است که در اروپا شناخته شد و گلستان او به زبانهای مختلف ترجمه شد.
از آنجا که شعر و ادبیات غنی فارسی، از دیرباز محملی برای ارائه اندیشههای سیاسی، اجتماعی و تعلیمی بوده است، معرفی این بزرگ ادب فارسی به عنوان الگویی برای ارائه تفکرات انساندوستانه و همنوعگرايانه به جهانيان در عصر حاضر ضروری است. از این رو در سالروز بزرگداشت سعدی، مریم مشرف عضو هیات علمی و دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشكده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید بهشتی در گفتوگویی با ایبنا گفت: وجود سعدی چنان با بود و نبود ما درآمیخته که مشکل میتوان بودِ ایرانی را با نبودِ سعدی تصور کرد. سعدی تکیهگاه خرد جمعی ماست. حکیم ما و خُنیاگر ماست. وجدان بیدار ملی ماست.
او ادامه داد: سعدی در تمام انواع ادبی از ارکان است. سخنوری بیمانند در تمام زمینهها و مایههای ادبی است. وسعت موضوعاتی که سعدی وارد آنها شده، هیچ کس ندارد. شاید چیزی که باعث این وسعت کار سعدی است، تجربههای کمنظیری باشد که او دارد. سعدی نوجوان بود که آوازه حمله مغول بلند شد. حوالی ۶۲۰ ه.ق ایران را که زادگاهش بود، ترک کرد و برای کسب علم به بغداد رفت. اواسط عمر او -در نیمههای قرن هفتم- حوالی 653 ه.ق بود که هولاکوخان حمله کرد. هنگامی که او میانسال بود، جنگهای صلیبی اوج گرفت و لبههای عالم اسلام و مسیحیت تماسی خونآلود داشت. در این برخوردهای خونین سعدی اسیر شد و به کار گل گرفته شد و بعد به طرز عجیب و افسانهمانندی نجات پیدا کرد. در اواخر عمر سعدی خلافت اسلامی سقوط کرد و سعدی که تمام سالهای جنگهای صلیبی را در میانسالی خود از نزدیک لمس کرده بود، حس میکرد کمر اسلام خم شده و به آن ضربهای وارد شده است.
این عضو فعال در حوزه ادبیات تطبیقی و مطالعات عرفانی افزود: اینها تجربیاتی بود که مجموعه آنها خیلی ناب و بدیع است و برای کمتر کسی از نویسندگان و شاعران ما چنین تجارب رنگارنگی اتفاق افتاده است. سالهای سال سفرکردن در کشورهای مختلف سعدی را با توشه چشمگیری از تجربههای گوناگون مجهز کرده بود. علاوه بر این از یاد نبریم که سعدی در کودکی پدرش را از دست داد. خودش میگوید:
مرا باشد از درد طفلان خبر که در طفلی از سر برفتم پدر
یا در جای دیگری میگوید:
من آنگه سر تاجور داشتم که سر بر کنار پدر داشتم
عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی اظهار کرد: در ستایش حضرت رسول طوری که سعدی سخن گفته است هیچ کس سخن نگفته است. با اینکه تمام سخنوران ما هر کدام با رنگ و بوی خود سخنی داشتهاند؛ اما از لحاظ سادگی و شیوایی و موسیقی کلام سعدی جایگاه ویژهای دارد.
جایی که میگوید:
بلغ العلی بکماله
کشف الدجی بجماله
حسنت جمیع خصاله
صلوا علیه و آله
ستایش پیامبر مشهود است. در هر موردی که سعدی وارد شده است، گوی بلاغت را از سایرین ربوده و تا حدود ۵۰ و ۶۰ سال پیش تمام فصحا و ادیبان و استادان ما هرگاه میخواستند سخنی بگویند از سعدی مثال میآوردند بهخصوص چون در سرتاسر دوران کلاسیک معیار وضوح -آنچه که در بلاغت غربی به آن اکسپیلیسیتی میگویند- معیار غالب بود و اشعار سعدی کاملا منطبق با این معیار و به دور از هرگونه دوری از پیچیدگی و ابهام و ایهام بود.
مشرف گفت: بعدها ذوق زمانه تغییر کرد و پیچیدگیهای جهان مدرن گاهی اوقات آن چالش فکری را که ایهامهای حافظ ایجاد میکند، میطلبد؛ اما زمانی که ما فروزانفر یا همایی را میخوانیم، گویی بوستان و گلستان را از حفظ بودند و برای هر موردی از سعدی مثال داشتند و نه فقط ایرانیان بلکه اروپاییان هم خیلی تحت تاثیر حکمت عملی سعدی بودند که برای هر موردی در عمل، در زندگی، در شیوه مراوده انسانها با یکدیگر، با جهان بیرون، با خودشان، توصیههایی که سعدی دارد، خیلی برای اروپاییها در عصر روشنگری جالب بود و شروع کردند به ترجمه آثار سعدی.
وی ادامه داد: سعدی آرمانگرا بود؛ اما میدانست که انسان یک موجود آرمانی نیست. انسان را با تمام ضعفهایش میدید و انسان را با همین ضعفهایش در مقام بنده خدا دوست داشت و به انسان باور داشت. علی دشتی در جایی به سعدی انتقاد میکند که چرا در حکایتهایش نفس را به حقطلبی ترجیح داده است؟ مثلاً یک جایی یک دروغ مصلحتآمیز را هم روا دانسته است؟ یا در بعضی از حکایتهای طنزآمیزش به گونهای شوخطبعانه از دروغهایی که یک جهانگرد ممکن است بگوید سخن گفته یا وقتی میگوید:
بتی دیدم از عاج در سومنات مرصع چو در جاهلیت منات
ممکن است از او انتقاد شود که شما چگونه این بت را دیدی؟ زیرا این بتکده را محمود غزنوی در قرن پنجم از بین برده بود. یعنی مساله صدق و کذب مطرح میشود. ما باید بدانیم که در جهان آرمانیای که سعدی دارد، قصدش این نیست که گزارشهای تاریخی بدهد. او جهان را آنگونه که باید باشد و آنگونه که بهنظر میرسد توصیف کرده است؛ نه آنگونه که هست. یعنی در خیلی از موارد از یک سوژه و از یک موضوع بهره برده است؛ زیرا میخواسته پیام خاصی بدهد. البته ممکن است عدهای آن را نپسندند. عدهای آن جایی که میرود در بتکده و میگوید من هر چقدر برای اینها از کلام توحید میگویم، به خرجشان نمیرود و شبانه تصمیم گرفتند، صبح من را بکشند. هیچ راهی نداشتم جز آنکه به حیلهگری متوسل شوم و خودم را نجات دهم.
مدرس دانشگاه شهید بهشتی بیان کرد: سعدی نمیخواهد بگوید من هیچ وقت حیله بهکار نبردم و من یک انسان برتر بودم و همین ویژگی اوست که دلنشین است. ما میبینیم که فردوسی نمیخواهد بگوید رستم موجودی بود که هیچ ضعفی نداشت. بله رستم، اسفندیار را با حیله از پا درآورد و من فکر میکنم دیدن این تضادها در وجود انسان -که انسان در عین خوببودن گاهی میتواند بد هم باشد- و بهتصویرکشیدن این ویژگی یک حکمت عملی است که کمنظیر است و آن بصیرت سعدی که حاصل تجربهاش بوده او را به اینجا رسانده است.
وی ادامه داد: هانری ماسه چند جا از سعدی انتقاد میکند که واقعگویی نکرده است؛ در حالیکه آنچه سعدی میگوید عین واقعیت است زیرا واقعیات خالص و یکدست نیستند و سعدی مورخ نیست. او قدرت تاثیر و نفوذ کلام را ارجح بر تاریخنویسی میداند؛ چون تاریخ را مورخان مینویسند؛ اما وظیفه ادبیات ایجاد انفعال نفسانی و تاثیر در جان شنونده است. سعد ی در زمان حیات شهرت فراگیری داشت که نشان میدهد چقدر قدرت کلامش وسیع بوده است. کتابی به نام «مجمع الآداب» وجود دارد که نویسنده این کتاب میگوید در سال 660 ه.ق با سعدی مکاتبه داشته و از او اشعار عربیاش را خواسته است که این نشان میدهد حتی در بین ادیبان و فصیحان عربزبان، کلام سعدی حتی در همان زمان حیات خودش چقدر شهرت داشته است. اشعار غربی حافظ هیچ وقت به قدرت اشعار عربی سعدی نیست زیرا سعدی مدتها در کشورهای عرب زبان خطیب بوده و ترجمه بعضی از آنها را در گلستان و بوستان آورده است.
مشرف اظهار کرد: سعدی در تغزل و ادبیات تعلیمی بیمانند است. او یک ادیب جامعهگرا و مردمی بود که طعم ذلت، فقر، اندوه، غربت، عزت، بزرگی، بزرگواری و بخشندگی را چشیده بود و تمام این عواطف را به نوعی در کلامش منعکس کرده که جاودانه است. نکات عمیق را به زبان ساده بیان کرده است. مثل نسبیبودن واقعیتها که هرکسی واقعیت را از دید خودش توصیف میکند.
او در انتها بیان کرد: نکتهای که از سعدی در مقام یک نویسنده و یک حکیم اجتماعی دارای اهمیت زیادی است این است که او خیلی مطالعه کرده بود، تجربه کسب کرده بود و آثار بسیار زیادی را خوانده بود و تسلط بسیاری بر آثار ادبی پیش از خود داشت و اینها را با تجربهای که از جهان داشت، درآمیخت و مجموعه اینها در کنار نبوغ ادبی خدادادی او یک ترکیب خارقالعاده را پدید آورد که بیمانند و تکرارناپذیر است. ما میتوانیم دقت در جزئیات و دیدن جامعه و نگاه به همهچیز، اما خوشبینبودن، شادمانبودن، امیدداشتن و فراموشنکردن پروردگار را از سعدی بیاموزیم.